{-118-} {-118-} {-118-} {-118-}

صبح بیدار شدم به زور چشامو وا کردم راه افتادم برم دستشویی دیدم مامان لبخند مارموزانه ای میزنه از آشپزخونه به من...

من یه ذره خوف برم داشتا{-52-}{-52-}{-52-}{-52-}

خب راه افتادم رسیدم به در دستشویی یه برگه زده بود رو درش.منم هی چشامو بازو بسته

کردم ببینم چی نوشته{-43-}{-43-}{-43-}{-43-}

نوشته بود:

شیرمو حلالت نمی کنم اگه زودتر از من بری ...{-16-}{-16-}{-16-}

بعد چند ثوانی مامان با اقتدار از کنارم رد شد رفت دستشویی...{-60-}{-60-}{-60-}{-60-}

هی دنیا...{-109-}{-109-}{-109-}{-109-}
7 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/08/06 - 22:48
دیدگاه
noosha

چی شده؟چرا گریه میکنی گلم؟

1392/08/7 - 12:28
MINA-P

خو خوو تقصیل مامانه...{-118-}{-118-}

1392/08/7 - 16:01